بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو
برای بی کسیِ فاطمه بمان بانو
به جان دختر مظلومه ات مرو از دست
مَساز اشک یتیمانه را روان بانو
بمان و فاطمه را خود عروس کن آری
که دختران همه محتاج مادران بانو
برا ی غربت من جان به لب شدی امّا
بدان که غربت زهراست بعد از آن بانو
به باغ یاسِ تو سیلی زدند، باور کن
بمان که یاس نمیرد جوان جوان بانو
میان این در و دیوار فضّه را طلبد
مرو که مشکل او را کنی نهان بانو
بیا و یاریِ خود را تمام کن بر من
اگر چه هیچ نمانده تو را توان بانو
بمان برای همیشه، همیشه یارم باش
مرا هنوز غریب وطن بدان بانو
برای دین خدا هر چه داشتی دادی
جهادِ کامله کردی به مال و جان بانو
تو در محاصره درس مقاومت دادی
نداد کار تو تحریم را امان بانو
نمانده هیچ برایت که یک کفن بخری
عبای ختم رُسُل بر تو ارمغان بانو
فقط به بی کفنِ کربلا گریزی نیست
حسینِ بی کفنم را تویی نشان بانو
حسن غریب شود، ز حسین سر بِبُرند
بمان و روضه ی سبطین را بخوان بانو
تو که به شِعبِ ابی طالب امتحان شده ای
مقاومت کن و تا کربلا بمان بانو
حاج محمود ژولیده